کد مطلب:50470 شنبه 1 فروردين 1394 آمار بازدید:182

حکمت آموزی، خردورزی و لطافت وجودی











امیرمومنان علی (ع) درباره ی رسالت پیامبر اكرم (ص) چنین فرموده است:

«طبیب دوار بطبه، قد احكم مراهمه و احمی مواسمه، یضع ذلك حیث الحاجه الیه، من قلوب عمی و آذان صم و السنه بكم، متتبع بدوائه مواضع الغفله و مواطن الحیره، لم یستضیئوا باضواء الحكمه و لم یقدحوا بزناد العلوم الثاقبه، فهم فی ذلك كالانعام السائمه و الصخور القاسیه.»[1] .

طبیبی كه بر سر بیماران گردان است و مرهم او بیماری را بهترین درمان و (آنجا كه دارو سودی ندهد) داغ او سوزان. آن را به هنگام حاجت بر دلهایی نهد كه (از دیدن حقیقت) نابیناست و گوشهایی كه ناشنواست و زبانهایی كه ناگویاست. با داروی خود دلهایی را جوید كه در غفلت است و (از هجوم شبهت) در حیرت: كسانی كه از چراغ دانش بهره ای نیندوختند و آتشزنه ی علوم را برای روشنی جان نیفروختند. پس آنان چون چارپایانند كه سرگرم چرایند، یا خرسنگهای سخت كه گیاهی نرویانند.

پیامبر اكرم (ص) آمده است تا چراغ حكمت را در جان انسانها برافروزد و آنان را به حكمت نظری و حكمت عملی، به ایمان و عمل صالح ملبس سازد و وجودشان را نورانی نماید. خدای متعال پیامبرانش را پی در پی فرستاد تا این راه را بر مردمان بگشایند و آنان را به سوی تربیتی حقیقی راه نماید. به بیان امیرمومنان (ع):

«و اصطفی سبحانه من ولده انبیاء اخذ علی الوحی میثاقهم و علی تبلیغ الرساله امانتهم، لما بدل اكثر خلقه عهد الله الیهم فجهلوا حقه و اتخذوا الانداد معه و اجتالتهم الشیاطین عن معرفته و اقتطعتهم عن عبادته. فبعث فیهم رسله و واتر الیهم انبیاءه، لیستادوهم میثاق فطرته و یذكروهم منسی نعمته و یحتجوا

[صفحه 127]

علیهم بالتبلیغ و یثیروا لهم دفائن العقول و یروهم آیات المقدره.»[2] .

خدای سبحان از فرزندان آدم (ع) پیامبرانی برگزید و هر یك به زبان وحی پیمان او را شنید، كه امانت او نگاه دارد و حكم خدا را به دیگران برساند، و این هنگامی بود كه بیشتر آفریدگان از فطرت خویش بگردیدند و طومار عهد درنوردیدند، حق او را نشناختند و برابر او خدایانی ساختند. شیطانها آنان را از خداشناسی به گمراهی كشیدند و پیوندشان را با پرستش خدا بریدند. پس هر چند گاه پیامبرانی فرستاد و به وسیله ی آنان به بندگان هشدار داد تا حق میثاق فطرت بگزارند و نعمت فراموش كرده را به یاد آرند. با حجت و تبلیغ، چراغ معرفتشان را بیفروزند تا به آیتهای خدا چشم دوزند.

اگر انسان به معرفت رسد و بصیرت یابد و حق پیمان فطرت بگذارد و خرد نورانی خود را به كار گیرد، جز خدا را بندگی نخواهد كرد و جز به كمالات انسانی تن نخواهد داد.


آدم از بی بصری بندگی آدم كرد
گوهری داشت ولی نذر قباد و جم كرد


یعنی در خوی غلامی ز سگان خوارتر است
من ندیدم كه سگی پیش سگی سر خم كرد[3] .

انسان گرانبهاترین گوهر وجود را داراست و نباید آن را به خواری كشاند، بلكه باید آن را به بار بنشاند و استعدادهای شگفت خود را در جهت كمال مطلق شكوفا سازد و چنان شود كه امیرمومنان علی (ع) در توصیفش بیان كرده است:

«قد احیا عقله و امات نفسه، حتی دق جلیله و لطف غلیظه و برق له لامع كثیر البرق، فابان له الطریق و سلك به السبیل و تدافعته الابواب الی باب السلامه و دار الاقامه و ثبتت رجلاه بطمانینه بدنه فی قرار الامن و الراحه، بما استعمل قلبه و ارضی ربه.»[4] .

همانا خرد خود را زنده گرداند و نفس خویش را میراند، چندان كه درشت او نزار شد و ستبری اش زار. نوری سخت رخشان برای او بدرخشید و راه را برای وی روشن گردانید و او را در راه راست راند و از دری به دری برد تا به در

[صفحه 128]

سلامت كشاند و خانه ی اقامت و دو پای او در قرارگاه ایمنی و آسایش استوار گردید به آرامشی كه در بدنش پدیدار گردید، بدانچه دل خود را در آن به كار برد و پروردگار خویش را راضی گرداند.

انسان تربیت یافته انسانی است با عقل احیا شده، انسانی عقلانی، مظهر عقل، كه آنچه انسان را به عاقبت نیك و بهشت موعود واصل می كند، عقل است. تربیت باید در این سمت و سو باشد و خرد مردمان را زنده گرداند و نفسانیت ها را بمیراند، چنانكه سختیها و درشتیهای وجود به لطافت و رحمت گردد. تربیتی كه غلظتهای وجود را افزون می سازد و خشونت آدمی را دامن می زند، خلاف حقیقت آدمی گام برمی دارد. تا انسان از غلظتهای وجود و گران بارهای دنیا پاك و سبك نشود، نمی تواند به سوی مقصد تربیت سیر نماید. چه زیبا فراخوانده است، امیر بیان، علی (ع):

«فان الغایه امامكم و ان وراءكم الساعه تحدوكم. تخففوا تلحقوا.»[5] .

منزلگاه آخرین پیشاپیش شماست و مرگ سرودخوانان در پس. سبكبار باشید تا زودتر برسید.


صفحه 127، 128.








    1. همان ، خطبه ی 108.
    2. همان، خطبه ی 1.
    3. كلیات اقبال لاهوری، ص 239.
    4. نهج البلاغه، كلام 220.
    5. همان، خطبه ی 21.